۱۴۰۳.۰۸.۰۱

یکصد و هشتاد و ششمین شب شعر طنز «در حلقه رندان» با حضور شاعران طنزپرداز و اجرای سعید بیابانکی برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی دفتر طنز حوزه هنری انقلاب اسلامی، صد و هشتاد و ششمین شب شعر طنز «در حلقه رندان» با یاد ابوالفضل زرویی نصرآباد که پایه‌گذار دفتر طنز حوزه هنری و رویداد «در حلقه رندان» است، آغاز شد و سعید بیابانکی با حضور بر صحنه از حضور پرشور مردم در آیین نکوداشتی که هفته گذشته در روستای نصرآباد برای این طنزپرداز برگزار شد، گفت.

در ادامه کلیپی از آثار منتشر شده زرویی نصرآباد پخش شد و سپس حجت‌الاسلام پرویز استاد به شعرخوانی درباره فساد مالی خواند.

در هجو باید به واقعیت‌ها بپردازیم

دکتر اسماعیل امینی دیگر شاعری بود که در صد و هشتاد و ششمین در حلقه رندان» به شعرخوانی پرداخت.

وی در این شب شعر طنز خاطره‌ای از ابوالفضل زرویی نصرآباد را بازگو کرد و گفت: با زرویی از دوره «گل‌آقا» آشنا شدم و بعد در دانشگاه با هم درس خواندیم و بعدها در دفتر طنز با هم همکاری کردیم. او اشتیاق شدیدی به کتاب خواندن داشت و این علاقه او نه فقط ادبیات بلکه تفسیر قرآن، تاریخ و دیگر موضوعات را هم شامل می‌شد. به یاد دارم که هر وقت هم را می‌دیدیم چند کتاب معرفی می‌کرد.

در هجو باید به واقعیت‌ها بپردازیم

امینی خاطرنشان کرد: ابوالفضل زرویی نصرآباد زمانی بخاطر جراحی قلب در بیمارستان بستری شد. سیبیل‌هایش هیبتی داشت و برای خود برندی بود. به عیادت او که رفتیم علیرضا قزوه می‌گفت آنها را ثبت میراث فرهنگی می‌کند. همان زمان همه تصمیم گرفتیم برای سیبیل او شعری بگوییم. وی در ادامه شعری درباره نتانیاهو خواند.

احمد رفیعی وردنجانی که دیگر شعرخوان این محفل بود، چند بیت مناجات طنز با موضوع شرایط نامساعد مالی و یک غزل با عنوان «ای الاغ نازنین» خواند.

مناجات سحر

سلام ای خداوندِ خورشید و ماه

سلام ای خداوندِ گردون سپهر

سلام ای خدایی که ما بندگان

ندیدیم از دستِ تو غیرِ مهر

خدایی که در داوری ها ،تکی

نخواهی در این داوری هات،کوبل

سپاس از تو که گشته امسال باز

ز احسان و لطفت ،بهارِ تو دوبل

خداوندِ دارای زور زیاد

ترحم بفرما به بی زوری ام

تویی قدرت مطلق عالم و

من این بنده ی خُرد پیزوری ام

خداوندِ داری مال کلان

بده مال بسیار بر این فقیر

خدایا کمک کن به من زودِ زود

که کارِ من دربه در هست گیر

تو ای مالکِ ثروت بیکران

از آنِ تو هر باغ و هر ملک و دشت

تو که کم‌نمی گردد از ثروتت

به بنده بده وامِ بی باز گشت

خدای توانا به ناممکنات

که چیزی نباشد برایت محال

کمک کن به من خواهشا با دلار

گره وا نسازد ز کارم ریال!

تویی که دهی ریش بر کوسه ها

تویی که دهی مو به سرهای تاس

خدایا به من ثروت آن سان بده

که هرگز نگردم پیِ اختلاس

خدایا شنیدم که دیشب زنم

به وقتِ دعا گفت؛یخچالِ ساید

اگر ساید دادی به او لطف کن

مرا هم رها کن ز شرِ پراید

خداوندِ خوبِ بهشت برین

خدایی که داری عسل تویِ جوب

تویی که به لطفت کنی خوب ،تا

به این بنده ای که نبوده ست،خوب

خدایی که رحمِ تو باشد زیاد

منِ بی وفا را جهنم نبر

تو آگاهی از عجز بسیارِ من

ندارم ز حکم تو یارب، مفر

خدایی که آگاهی از من ولی

نگویی بدی های من را به کس

نسازی مرا هیچ بی آبرو

تو داری هوایِ مرا هر نفس

خداوند مالک به مُلک جهان

بده خانه ای، بنده مستاجرم

کمک کن به من،موجرِ خیره سر

دهد بهر هر چیزِ بیخود قِرم

به من شغلِ بسیار خوبی بده

که بیکار هستم خدای عزیز

نباشد ولی زحمتِ آن زیاد

که من سخت دارم علاقه به میز

خدایی که وقتِ گرفتاری ام

گرفتی همیشه سراغِ مرا

ز مادر زن و همسرم ،راضی ام

تو تغییر ده باجناق مرا

بده بنده را بچه ی بیشتر

که هر بچه دارای یارانه است

اگر چه نباشد کلان،مبلغش

ولی باز هم برکتِ خانه است

خدایا من دربه در بی کَسَ اَم

خودت بنده ات را پناهی بده

خدایا تو آگاهی از خیرِ من

به این بنده ات هر چه خواهی بده

همچنین  عباس صادقی زرینی  شعری برای معدنچیان طبس خواند که بدین شرح بود:

از معدن و  از کوه پدر برمی‌گشت

با زحمت بسیار سحر برمی‌گشت

یک کوه غم و درد به روی دوشش

با مورچه های کارگر برمی‌گشت

پرپر زده و لانه‌ی ما را چرخاند

حتا دل دیوانه ی ما را چرخاند

بابای من انگار خدای دنیاست

با کارگری خانه‌ی ما را چرخاند 

خمیازه نبودند که فریاد شدند

یک چله گذشته است و آزاد شدند

تا دست کشیدند ز جان شیرین

این کوه کنان یک شبه فرهاد شدند

یک چله گذشت و آه غمگین رفتند

با دست اجل شدند گلچین رفتند

پرونده معدن طبس را بستیم

آن کوه کنان به خواب شیرین رفتند

پژمرده و بی روح صدای فرهاد

رنجیده و مجروح صدای فرهاد

شیرین شیرین شیرین شیرین شیرین

پیچیده در این کوه صدای فرهاد

چم و خم طنز

با پخش کلیپ‌های کوتاه محسن فراهانی که در «هویج مدیا» منتشر می‌شود، اکبر کتابدار در بخش چم و خم طنز «در حلقه رندان» به معرفی هجو پرداخت و گفت: ما در طنز هیچ خط قرمزی نداریم ولی مهم است که شاعر چطور به یک موضوع ورود پیدا کند. در «گل آقا» بر حسب خبر مطلب طنز تهیه می‌کردند  که به خبری می‌رسند که اگر معلمی بخواهد از شهری به شهر دیگر منتقل شود علاوه بر امتیازات لازمه باید حافظ قرآن هم باشد که هیچ کس حاضر به نوشتن طنز آن نمی‌شود تا اینکه عمران صلاحی می‌نویسد «کردیم هی تقاضا با ناله و شکایت/ تا منتقل بسازند مارا از این ولایت/ گفتند باشد اما/ باید بسان حافظ قرآن زبر بخوانی در چهارده روایت»

کتابدار تشریح کرد: هجو شیوه‌های مختلفی دارد، ضمن اینکه ما هجو مستقیم و غیرمستقیم داریم. هجو در شاخه‌های مختلف مثل سیاسی، فقهی، اجتماعی و همینطور هجو الاراذل  و هجو الاشراف داریم. ولی هجوی که مدنظر است، هجوی است که در صدر اسلام بوده و  هرگز کلمات رکیک در آن نبوده است. در صدر اسلام یکی از شیوه‌های مبارزه با کفار،  مفاخره کردن بوده یا هجو می‌گفتند. برای مثال وقتی قبیله بنی‌تمیم از دادن زکات امتناع کرد جنگجویان اسلام به آنها حمله و تعدادی از آنها را دستگیر می‌کنند. رئیس قبیله درخواست مفاخره می‌دهد تا هرکس تواناتر بود ریاست را عهده‌دار شود. حضرت محمد (ص) حسان بن ثابت را می‌فرستد و او چنان آنها را با کلمات وزین مفاخره می‌کند که در آخر همه اعضای قبیله، اسلام می‌آورند.

در هجو باید به واقعیت‌ها بپردازیم

وی ادامه داد: جایی هجو با مدح شبیه به ذم نزدیک می‌شود. ذم شبیه مدح هم به این معناست که در ظاهر مدح است ولی درونش ذمی است که هجو است. این صنعت ترفندی است که ظاهرا ستایش است، اما اندک تعمقی در سخن معلوم می‌کند که گوینده قصد نکوهش دارد. حاجب شیرازی می‌گوید «دیگر مگو که زاهد ما را گذشت نیست / نگذشت اگرچه از سر دنیا، ز دین گذشت».

کتابدار تاکید کرد: نمونه بارزی که دوستان شاعر آن را حفظ هستند و  هجو بسیار بد دارد اما در لباس بسیار خوب گفته‌ می‌شود داستان «مناجات» خاقانی با ابوالعلاء گنجه‌ای که هم استاد و هم پدر همسر وی بوده است، یکی از همین آثار است.  بر همین اساس هم ما می‌توانیم همه افراد را هجو کنیم ولی باید واقعیت را بگوییم همانطور که در صدر اسلام هم واقعیت‌ها را می‌گفتند.

در ادامه سید شهاب جدا شعری نیمایی و بعد شعر «شهرما» که طنز تلخ اجتماعی بود را خواند. همچنین حسن اسحاقی که بیشتر در حوزه شعر آیینی شناخته شده شعری از زبان نتانیاهو و شعری با موضوع آقازاده‌ها خواند.  

در بخش دیگر این شب شعر طنز کتاب «مناجات» توسط عباس حسین نژاد خوانده شد و در ادامه مدیر دفتر طنز حوزه هنری از برگزاری کلاس نثر محسن فراهانی در روزهای سه شنبه هر هفته از ساعت ۱۶ و گعده فیلمنامه نویسی در آینده نزدیک خبر داد و  با معرفی دیگر برنامه‌های دفتر طنز حوزه هنری از حاضران در تالار سوره دعوت کرد تا در رویدادهایی چون «طنزآمیز»، «طنز خوانه»، «بازار تماشا»حضور یابند.

در هجو باید به واقعیت‌ها بپردازیم

حسین نژاد با خواندن داستانی مینی‌مال که بازنویسی از «حسنک کجایی» بود کشفی از داستان خسرو و شیرین را خواند.

حسین نژاد درباره «مناجات خالی» اعلام کرد که این اثر شامل ۵۰۰ مناجات است که به چاپ هشتم رسیده و در هر نوبت با تیراژ ۱۲۵۰ نسخه منتشر شده است. این کتاب جرات‌مندانه‌تر با خدا صحبت کرده و بین جدی و طنز بوده و من سعی کرده‌ام آنچه در دعا و چیزهایی که در زندگی ذهنی‌ام از دعا و صحبت با خداوند دارم را تبدیل به متن کنم. مقدمه کتاب خلاصه‌ای از دعای امام سجاد (ع) است که تو تویی و من منم. در ادامه هم می‌گوید که تو چه هستی و من چه هستم.

کتاب «مناجات خالی» به کم سن‌ترین شرکت‌کننده در نشست «در حلقه رندان» و کتاب «قهوه قند پهلو» به مسن‌ترین حاضر در سالن تالار سوره اهدا شد.

در هجو باید به واقعیت‌ها بپردازیم

حسن ختام و اهدای جوایز صد و هشتاد و ششمین شب شعر طنز «در حلقه رندان»

در انتهای برنامه به ۱۰ نفر از کسانی که در واکنش به بیانیه کشورهای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا برای پایان دادن تهران به اشغال جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی، در طول صد و هشتاد و ششمین شب شعر طنز «در حلقه رندان» شعر سروده بودند اهدا شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha